ماجراهای من و نی نی بعد از اومدن بابایی
یکشنبه پیش بابایی از سفر برگشت.... خیلی خیلی جاش خالی بود و خدا رو شکر که به سلامت و شاد بود..... عزیزم, مامانی بعد از طی یه دوره ویار شدید و رد کردن قناری ها که بوشون آزار دهنده شده بود یه خونه تکونی حسابی کرده بود تا همه چی واسه استقبال از بابایی فراهم شه........ خدایی زحمات خانواده مادریت توی زمان غیبت بابایی, کلی توی بهبود وضعیت ویار مامانی موثر بود.............. خلاصه هفته پیش هفته شلوغ و پرخاطره ای بود.... بازگشت بابایی و اومدن خانواده ها برای دیدن بابایی, جشن نامزدی پسر عموی مامانی که خیلی عالی برگزار شد و کلی با نی نی جونمون رقصیدیم...... تازه توی این مدت کوتاه نی نی جونم کلی بزرگ شده, شکم مامانی ح...