هلیاهلیا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

نازبانوی مامان بابا

دخترکم این روزها کلی توجه مامان معطوف به شما است آخه ...

1390/9/6 12:48
نویسنده : مامان سارا
442 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم این روزها کلی توجه مامان معطوف به شما است... آخه خیلی چیزها باید برای اومدنت مهیا باشه.....

گلم بذار دونه دونه بگم....

اولش می خوام یادآور شم که مامان جون و خاله پری به دنبال تهیه سیسمونی شما هستند..... جمعه شما هم همراهیشون کردی و رفتی خیابون بهار.... کلی ذوق می کردی و وول می خوردی شیرینم... دست خاله پری مهربون رو روی محل ضربه هات گذاشتم, هر چند خیلی زوده کسی غیر از مامانی متوجه حرکات لطیف شما بشه..... فکر کردم اگه اونچه رو مامان می بینه شما هم می دیدی چه کیفی می کردی....... کلی خریدهای ناز برای دخترکم....

من اما از زحمات خانواده نازنینم تو خرید سیسمونی هم خجالت می کشیدم  و هم از چیزهایی که برات خریداری می شد لذت می بردم......خدایی برات بهترین از هر چیزی رو بر می داشتن...

من و نی نی واقعا از لطف و نشاطی که بابا جون و مامان جون و خاله های و دایی جون نی نی نثارمون کردن ممنونیم و می خواهیم بدونید که خیلی دوستت داشتیم و داریمقلبماچ

گلم مامانی بعد 4-5 ساعت خسته شده بود آخه ناز نازکم شما کلی بزرگ شدی و مامانی سنگین... تو خرید لباس ها کم آورده بودم و خاله پری همچنان مملو از نشاط واسه ات لباس انتخاب می کرد و نظر مامانی رو می خواست.... بلاخره طاقت نیاوردم و خواهش کردم برگردیم.... شاید باور نکنی تو خرید لباس هات خستگی بهم غالب شده بود و خیلی نشاط نداشتم.... اما بعد از تجدید قوا تمام شب تو رو تو اون لباس های قشنگ تصور می کردم و دلم ضعف می رفت..... اونقده که می تونم قسم بخورم شب رو تقریبا نخوابیدم......

اونقده لباسات ناز بود که سبا جون و خاله پری هر کدوم می گفتن برای اولین بار می خوان خودشون شما رو بیرون ببرن و من توی این فکر بودم که ما هم بابد کلی تو خرید جهیزیه و سیسمونی همراهیشون کنیم .....

فعلا قرار گذاشتیم دفعه بعد با وجود تعدد خرده ریزها و لباس هایی که می خوای به دنبال تخت و کمدت باشیم تا ترکیب رنگ دیوارهای اتاق و خریدهای دونه درشتت با اونها متناسب باشه..... واسه همین با وجود تحقیقات قبلی تقریبا همه دست اندرکاران و به خصوص مامانی همچنان به دنبال جذب بهترین ایده ها هستیم تا بهترین ها برای شما آماده باشه..... اتاقی با نشاط و مدرن و پرآرامش داشته باشی و ازش لذت ببری..... 

از دیگه دغدغه های ما واسه اومدن پرنسس خانوم انتخاب نامی هست که تو رو باهاش بشناسن ..... خیلی مهمه که اسمت به روز, خوش آوا, سلیس, با معنای زیبا و دارای قابلیت کاربرد در خارج از ایران به لحاظ گویش باشه.... همچنین دوست داریم با نام بابایی و مامانی (که 2 حرف مشترک داره) و همچنین نام خانوادگیت همخوانی داشته باشه... خیلی سخته ولی اینها معیارهای مورد نظر بابایی و مامانی واسه گلمونه و امید داریم تا حد امکان قادر به رعایتشون باشیم تا بعدها نازبانوی ما از انچه که باهاش شناخته می شه لذت ببره.....

تغییر پزشک و بیمارستانی هم که برای دنیا اومدنت انتخاب کرده بودیم از دیگر دغدغه های این روزهای مامانی هست....راستش محدودیت هایی مثل انتخاب بیمارستان طرف قرارداد با بیمه تکمیلی مامانی, دکتری که اضافه بر سازمان دستمزد نخواد به خصوص اینکه با زمان احتمالی تولد شما می شه گفت اون دکتر انتخابی ما پزشکی نخواهد بود که شما رو دنیا بیاره و مهمتر از همه اصرار مامانی برای حضور بابایی در مراحل مختلف زایمان کنار ما دو تا در شرایطی که کمتر پزشک و بیمارستانی حاضر به این کار هستنداز محدودیت های انتخاب ما است.... توکل به خدا فعلا به یکسری نتایج نسبی رسیدیم و قراره با بابایی بریم و از نزدیک هم تحقیقی کنیم.....

امروز در تایید حس های  پیشین, می خوندم که شما دیگه مطابق زمانی که دوست داری ورجه ورجه می کنی واقعا اینطوریه... مامانی که به رختخواب می ره شما تازه ورجه ورجه می کنی قربونت برم....

از دیروز هم مامان درد لگنی داره و استخون رویی پای چپ (که علت این یکی رو نمی دونم) ولی در مورد اولی مامان جون قبلا در این خصوص از تجربیاتش گفته بود و مامان یکی از دوستای آینده ات هم که حدود 20 روز از شما بزرگتره مشابه همین درد رو دائم داره.... قربون کار خدا که همه چیز رو برای اومدنت آماده می کنه شیرینم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)