تولد بابا جون و يه عالمه تبريك و بوس از طرف ني ني و مامان

عزيزم ناز نازي مامان، امروز تولد باباي مهربون شماست.... سالروز تولد عزيزي كه خيلي دوستش داريم و از اينجا هم با عشق بهش تبريك مي گيم ....

خيلي بامزه بود امروز صبح وقتي با شما صحبت مي كردم كه توي اين روز قشنگ براي بابايي از خدا بهترين ها رو بخواي فوري واكنش نشون دادي و وقني دوتايي با هم به بابايي تبريك مي گفتيم و راجع به واكنش صبح شما بابايي رو خبر مي كردم بازهم ورجه ورجه اي كردي كه باورم شد گلم كاملا متوجه و آگاهه.... قربونت برم

جون دلم با وچودي كه پنچ شنيه كلي سر ورزش ورجه ورجه مي كردي ديروز هم موقع خريد سيسموني نانازت و سينماي دست جمعي كه به افتخار تولد بابايي رفته بوديم دست بر نمي داشتي.... به اضافه اينكه جمعه صبح كلي با ضرباني كه از ناحيه شما احساس مي كردم متعجب شده بودم و سعي مي كردم آرومت كنم.... آخه اين ضربه هاي آهنگين شما مال وقتي بود كه خيلي كوچولو موچولو بودي... راستش حتي نگران شده بودم كه نكنه بچه ام رو اذيت كردم ... تا اينكه مامان جونم از رمز و راز اين حركتت پرده برداشت و تازه متوجه شدم كه اين همون سكسكه اي معروفي كه مي گفتن تو ماه 7 حسش مي كنم.... الهي قربونت برم خيلي چسبيد و مطمئنم دفع بعد كلي كيف مي كنم و سربه سرشما مي گذارم.....